فرزانه بابایی – ایران
بعضی وقتها برای اینکه در وقت کلاس صرفهجویی کنم و از طرفی بچهها مجبور شوند روانخوانی درسهایشان را در خانه تمرین کنند، از اولیا میخواهم که صدای بچهها را موقع روخوانی درسهای فارسی ضبط کنند و از طریق تلگرام برایم ارسال کنند.
اینطوری درسهای مورد نظرم را همه میخوانند و خیالم راحت میشود که در شلوغی کلاس، کسی یادگیری درسی را از دست نداده است.
این روزها خیلی از اوقات در منزل صدایشان را گوش میدهم. بعضیها با نام خدا شروع میکنند، بعضی اسم و فامیلشان را میگویند (من کیف میکنم)، عدهای دیگر برای آنکه به خانم معلم ثابت کنند خیلی کاردرستاند، با سرعت باد میخوانند و بعضیهای دیگر هم شمردهشمرده…
خلاصه روخوانیِ درسهای حلزون، رضا، لاکپشت، مرغابیها و بقیهٔ داستانهای کتاب فارسی را به مدلهای مختلف شنیدهام.
الان دارم به صدای رادین گوش میدهم، به علائم نقطهگذاری که میرسد، با صبر و حوصله میگوید لاکپشت گفت، دونقطه پریدم که پریدم… (لاک پشت گفت: پریدم که پریدم)
یاد عشوه آمدن کارن موقع خواندن این جمله و خندهٔ بچهها، یاد لحن قلدر علیرضا و باز خندهٔ بچهها و یاد کلاس کوچکم و اینهمه محدودیت و رنج که به جان خودم و این طفل معصومها تحمیل شده، میافتم و اشکم سرازیر میشود. خطاب به رادین که دارم پیام صوتیاش را گوش میدهم، میگویم:
«قربانت شوم، گفتن دونقطهاش لازم نیست!»